جدول جو
جدول جو

معنی سبز میدان - جستجوی لغت در جدول جو

سبز میدان
(سَ مَ / مِ)
کنایه از آسمان. (ناظم الاطباء) (استینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ زَ مَ)
نام میدانی است در تهران نزدیک میدان ارک در جلو بازار. رجوع به سبزمیدان شود، نام میدانی است در رشت، نام میدانی در قزوین مقابل عمارت عالی قاپو. رجوع به سبزمیدان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ مَ / مِ)
میدانی که سبزه در آن بود. میدان که بسبزه و گل و گیاه آراسته بود. هر میدان که در آن گل و گیاه بود. رجوع به سبزمیدان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
دهی است از دهستان گتوند بخش گتوند شهرستان شوشتر واقع در 23 هزارگزی جنوب گتوند و 2 هزارگزی شمال راه شوسۀ دزفول به شوشتر. هوای آن گرم و دارای 100 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه کارون تأمین میشود. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت. و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 7 هزارگزی خاور میانه و در مسیر شوسۀ خلخال به میانه. هوای آن معتدل. دارای 784 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و آب باران تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج، پنبه، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ اَیْ / اِیْ)
کنایه از آسمان. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(زِ مَ / مِ)
روز جنگ. (از آنندراج). بمجاز روز نبرد و پیکار:
اسب لاغرمیان بکار آید
روز میدان نه گاو پرواری.
سعدی.
صحبت ناعاقلان در خاک و خونی میکشد
اسب کاهل مرد را در روز میدان دشمن است.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
از محله های قدیمی شهرستان ساری و بابل
فرهنگ گویش مازندرانی